زبان و ادبیات فارسی دیدگاه ها و رویکردها

علمی، ادبی، انتقادی
زبان و ادبیات فارسی دیدگاه ها و رویکردها

جایی برای آشنایی با مباحث علمی ادبیات فارسی و طرح دغدغه ها و دیدگاه های اصلاحی در این زمینه، برای تمامی اهل علم و اندیشه
به تمامی دوستانی که برای مطالعه، همکاری و راهنمایی می آیند، درود می فرستیم

پیوندهای روزانه

۱۷ مطلب با موضوع «زبان و ادبیات فارسی» ثبت شده است

۲۸
فروردين ۹۴

  اهل ملامت(ملامتیه) از اهالی خراسان و به خصوص نیشابور بودند. اندیشه ی ملامتی، شامل فتوت و ترک ریا و قبول ملامت، عکس العملی بود در برابر اهل رسم و ظاهر و نیمه های قرن سوم هجری مبلغان و مروجانی مانند حمدون قصار، ابوفحص حداد و ابوعثمان حیّری پیدا کرد.(اکبری، 1385: 95) طریقت ملامتیان ملامت بود، یعنی سرزنش خلق را بر خود می پذیرفتند و خوبی ها را آشکار نمی کردند.(سجادی، 1372: 240) در کشف المحجوب آمده است: «گروهی از مشایخ، طریق ملامت سپرده اند و مر ملامت را اندر خلوص محبت تأثیری عظیم است و مشربی تمام، و اهل حق مخصوصند به ملامت خلق از جمله عالم، خاصه بزرگان این امت-کثرهم الله- و رسول(ص) که مقتدا و امام اهل حقایق بود و پیشرو محبان تا برهان حق بر وی پیدا نیامده و وحی بدو نپیوسته، به نزدیک همه نیکنام بود و بزرگ و چون خلعت دوستی در سر وی افکندند،خلق زبان ملامت بدو دراز کردند، گروهی گفتند کاهن است و گروهی گفتند مجنون است و مانند این. خدای-عز و جل- صفت مؤمنان یاد کرد و گفت: ایشان از ملامت ملامت کنندگان نترسند. لقوله تعالی: ولایخافون لومة لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء والله واسع علیم»(هجویری،1389، 85) ملامتیان جفا و جور و ملامت خلق را بر خود می پسندند و عبادت و طاعت و نیکی خود را اظهار نمی کنند تا مبادا در آن ریایی باشد. از ملامت و سرزنش خلق نمی ترسند و چون حافظ می گویند:

"وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم      که در طریقت ما کافری است رنجیدن"(حافظ، 1389: 890)
    طبق آن چه هجویری در کشف المحجوب آورده؛ ملامت بر سه وجه است: یکی راست رفتن و دیگر قصد کردن و سدیگر ترک کردن. صورت ملامت راست رفتن آن بود که یکی کار خود می کند و دین را می برزد و معاملت را مراعات می کند، خلق او را اندر آن ملامت می کنند و این راه خلق باشد اندر وی، و وی از جمله فارغ. و صورت ملامت قصد کردن آن بود که یکی را جاه بسیار از خلق آید و اندر میانه ی ایشان نشانه گردد و دلش به جاه میل کند و طبعش اندر ایشان آویزد، خواهد تا دل خود را از ایشان فارغ کند و به حق مشغول گردد، به تکلف راه ملامت خلق بر دست گیرد، اندر چیزی که اندر شرع زیان ندارد. و خلق از وی نفرت آرند. و این راه او بود در خلق و خلق از وی فارغ. و صورت ملامت ترک کردن، آن بود که یکی را کفر و ضلالت طبعی گریبانگیر شود تا به ترک شریعت و متابعت آن بگوید و [آن شخص] گوید:"این ملامتی است که من می کنم." و این راه او بود اندر او.»(هجویری، 1389: 88 و 89) هجویری پس از توضیح این سه وجه، دو وجه اولی را نیکو و وجه سوم ملامت را ضلالت می داند.(همان: 88 و 89) در پایان بحث ملامتیه می توان این نکته را نیز اضافه کرد که ملامتیان بیشتر در میان فرقی بودند که اهل سُکر و وجد بودند و نه آنانی که به یک سری آداب خاص چون ذکر و خلوت و دعا و حزن تکیه می کردند. بنابراین پیروان مکاتبی چون طیفوریه و مولویه و... بیشتر به ملامتی گری متمایل بودند تا مکابی مانند جنیدیه و... .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع: قرآن مجید، سوره مائده آیه 54؛ مقاله ملامتیه و بازتاب اندیشه های ملامتی از منوچهر اکبری و علی نجفی؛ کتاب مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف از ضیاءالدین سجادی؛ کشف المحجوب از ابوالحسن علی بن عثمان هجویری؛ شاخ نبات حافظ  شرح و تصحیح دیوان حافظ از محمدرضا برزگر خالقی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۰۴
۰۹
فروردين ۹۴

احمد رضی:

روش تحقیق در هر رشته دانشگاهی، چراغ راه پژوهشگر برای رسیدن به حقایق علمی است و در صورتی که درست انتخاب شود، موجب پیشرفت و نوآوری در آن رشته خواهد شد. هدف از این مقاله، شناسایی نوع و ویژگیهای روش تحقیق ویژه مطالعات ادبی است. برای دستیابی به این هدف ابتدا گونه‌های متنوّع تحقیقاتی که در عرصه زبان و ادبیات فارسی وجود دارد، معرفی می‌شوند و آنگاه تأکید می‌شود که برای انتخاب روش مناسب باید پس از شناسایی نوعِ مسأله تحقیق، به تبارشناسی آن پرداخت و آنگاه با توجه به اهداف و جنسِ مسأله، روشی را برگزید. در این نوشتار، ضمن بیان ویژگیهای روش کیفی پژوهش، اغلب رویکردهای تحقیقاتی در عرصه ادبیات از نوع کیفی دانسته شده است. هدف در پژوهش کیفی رسیدن به قوانین ثابت نیست و پژوهشگر قصد ندارد با تعمیم یافته‌های خود به قانونی جهان شمول برسد، بلکه هدف او توصیف و فهم پدیده‌ها و در نهایت، رسیدن به الگوهاست. در این روش تأکید می‌شود که پژوهشگر برای دستیابی به فهم عمیقِ اثر ادبی باید با متن رابطه دوستانه برقرار کند و با خالقِ اثر همدردی کند.


واژه‌های کلیدیروش تحقیق، پژوهش ادبی، ادبیات فارسی، پژوهش کیفی، میان رشته‌ای.،

متن کامل [PDF 139 kb]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۲۰
۰۸
فروردين ۹۴
ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی
حیف باشد مه من کاین همه از مهر جدایی
گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم
وین نداند که من از بهر غم عشق تو زادم
نغمه بلبل شیراز نرفته ست ز یادم

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
تیر را قدرت پرهیز نباشد ز نشانه
مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه
پای عاشق نتوان بست به افسون و فسانه

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت
عمر بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت
سر و جان و زر و جاهم همه گو رو به سلامت

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهل است، تحمل نکنم بار جدایی
درد بیمار نپرسند به شهر تو طبیبان
کس در این شهر ندارد سر تیمار غریبان
نتوان گفت غم از بیم رقیبان به حبیبان

حلــقه بر در نتوانـــم زدن از بیم رقــیبان
این توانم که بیایم سر کویت به گدایی
گرد گلزار رخ توست غبار خط ریحان
چون نگارین خط تذهیب به دیباچه قرآن
ای لبت آیت رحمت دهنت نقطه ی ایمان

آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد که سری ست خدایی
هر شب هجر بر آنم که اگر وصل بجویم
همه چون نی به فغان آیم و چون چنگ بمویم
لیک مدهوش شوم چون سر زلف تو ببویم
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
چرخ امشب که به کام دل ما خواسته گشتن
دامن وصل تو نتوان به رقیبان تو هشتن
نتوان از تو برای دل همسایه گذشتن

شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن
تا که همسایه نداند که تو در خانه مایی
سعدی این گفت و شد از گفته خود باز پشیمان
که مریض تب عشق تو هدر گوید و هذیان
به شب تیره نهفتن نتوان ماه درخشان

کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان
پرتو روی تو گوید که تو در خانه مایی
نرگس مست تو مستوری مردم نگزیند
دست گلچین نرسد تا گلی از شاخ تو چیند
جلوه کن جلوه که خورشید به خلوت ننشیند
پرده بردار که بیگانه خود آن روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
نازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزد
نازم آن پای که از کوی وفای تو نخیزد
شهریار آن نه که با لشکر عشق تو ستیزد
سعدی آن نیست که هرگز ز کمند تو گریزد
که بدانست که در بند تو خوشتر ز رهایی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۴۲
۰۵
فروردين ۹۴


پرونده:علامت سوال.jpg

سلام وقتی میخواستیم برای بلاگ قالب انتخاب کنیم؛ چند قالب کهن هم وجود داشت. یک لحظه فکرمان مشغول شد: "لابد وبلاگی برای زبان و ادبیات فارسی باید قالبی کهن داشته باشد!" بعد تصمیم این شد که از دوستان بپرسیم: رشته زبان و ادبیات فارسی را چگونه باید دید؟؟ علمی که به گذشته تعلق بیشتری دارد و امروزه تحت الشعاع علوم جدید و اکثراً وارداتی، حرف نوی جز تحلیل و شرح آثار پیشینیان ندارد یا نباید به آن نگاهی همچون یک اثر عصر باستان داشت؟ شاید هم قضیه نسبی است؟ فضای فعلی به ما چه می گوید؟ چرا اینگونه است؟ چگونه باید باشد؟ باید چه کرد؟ نظر شما چیست؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۳۱
۰۵
فروردين ۹۴

شاعر کسی است که بفهمد؛ آنچه بقیه از کنار آن ساده میگذرند و بتواند آنچه فهمید را سوار بر الفاظ پر احساس، لطیف، زیبا و آهنگین نماید. گاه به آن چاشنی خیال و تصویرسازی زند و برای اینکه الفاظش منظم شوند، گاه بر آنها لباس وزن بپوشاند. لباسی که شعر را از گزند حوادث و خطرات مصون میدارد. شاعر نفس نمیکشد که زنده بماند بلکه او خود، نفس کشیدن میشود برای تجربه شاعرانگی جدید. بزرگی میگفت: شاعران خُل هستند و من با تمام وجود دیده ام که حق با اوست و شاعر کسی است که هر چه چهارچوب و منطق و عقلانیت است را بهتر از بقیه بفهمد و جزء وجودش کند اما یک دقعه آن عقلانیت را چون لباسی کهنه و کثیف بکند و خودش شود یکتا شناگر اقیانوسی به وسعت "هستی و یا هر مفهومی که میتواند شاعرانه بیان شود"؛ با تمام خُل بازیهایی که او دارد. گویی بر هر چه منطق و دو دوتا چهارتا کردن است خندیده و با اینکه از همه بیشتر میتواند معقول باشد اما جز لگد و پشت پا، چیزی را لایق حواله کردن بر ساحت منطق و چهارچوب عقلانیت نمیداند. او با عقل و منطق دشمنی ندارد اما به دنبال فرامنطق میگردد فرامنطقی که به حق عقلانیت حقیقی هم اوست.

اما غزلسرا جز فراشاعر که میتواند باشد؟ غزلسرا یک غم سبز و یا شاید غمی سرخ دارد. غزلسرایی کار هر شاعری نیست باید دلش شکسته باشد باید چندین و چند بار خواسته باشد و خود را به آب و آتش زده باشد. غزل انسان را دچار میکند و غزلسرا بغضی تا همیشه دارد و همین بغض است که او را به غزل گفتن کشانده است. و من از حال غزلهایی که خودشان راه آمدن و لفظ شدن را می یابند و علیرغم بسیاری از شعرها، سراینده شان را به زحمت نمی اندازند، پی به غزلسرا بودن گوینده میبرم. غزل که قصیده و مثنوی و دوبیتی و... نیست که هر کس گوینده اش شود آن هم برای هر نیتی. غزل صاحبش را می سازد، میسوزاند، رشد میدهد، آرام میکند و... غزل همیشه با صاحبش مهربان است یک ارتباط گرم عاشقانه و دو طرفه.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۸
۰۵
فروردين ۹۴

متأسفانه از زمینه های مورد غفلت قرار گرفته شده توسط جامعه ادبی دانشگاهی ادبیات معاصر است و شیوه پرداخت آن:

دانشجویان درس ادبیات معاصر با چه کسانی معاصرند؟

در دانشگاههای ما درس ادبیات معاصر فارسی یک دورۀ 150 ساله را به بحث می‌گذارد که به بلندای تاریخ کشورهای استرالیا و کاناداست. ادبیات معاصر (این دورۀ بلند تاریخی) یک سبک واحد نیست، مکتب یا نهضت نیست، دورۀ ادبی نیست، جریان واحد نیست، که بشود آن را با اصول و قواعد مشخص و  مبانی معین بررسی و تبیین و تحلیل کرد، بلکه بُرشی از تاریخ ادبی است که سرشار از تنوع و دگردیسی و تضاد و تعارض است.

در تمام این سالها دورۀ معاصر به معنی آغاز تجدد (مدرن در برابر سنت) تا کنون در نظر بوده است. البته «اکنون» آن از 50 سال پیش تا «همین اکنون» ادامه داشته و خواهد داشت. درس ادبیات معاصر و منابع آن در قالب «تاریخ ادبیات بعد از مشروطه» تنظیم و ارائه شده است. با گذشت زمان و دگرگونیهای بنیادین در شکل و محتوای زندگی امروزی به نظر می‌رسد که دیگر نسلهای امروزی (متولدان دهۀ شصت و هفتاد شمسی) که این روزها دانشجویان دانشگاهند با عصر تجدد هم‌عصر نیستند و مسائل آن روزگار شباهت چندانی با شکل زندگی کنونی آنها ندارد. از این رو برای این دو نسل صفتِ «معاصر» در عنوان درس «ادبیات معاصر» سبب ابهامهای نظری و روش‌شناختی شده است. از جمله :

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۷
۰۴
فروردين ۹۴

به نام خداوند جان آفرین      حکیم سخن در زبان آفرین

سلام ضمن آرزوی عنایت حضرت حق:

پیش از این، با طراحی وبلاگ "دانشجویان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان" بر آن شدیم تا با مطرح کردن مباحث علمی و چالشهای رشته زبان و ادبیات فارسی که چندی است همزمان با ظهور علوم دیگر که اساس بین رشته ای دارند، توسط خود اهالی این علم به حاشیه برده شده و راه پیشرفت و نوآوری در آن بسته انگاشته شده است، قدمی در راه تعالی ادبیات فارسی که از ریشه دارترین علوم و پایه اصلی بسیاری از علوم انسانی است، برداریم. اما عدم استقبال دوستان عزیز باعث شد به معنای واقعی به حاشیه روی کار نو در ادبیات را درک کرده و مصداق بارز "یک دست صدا ندارد" را درک کنیم.

این مهم به اضافه کُندی پیشرفت علمی، که نه تنها در این روزگار نیز میتواند به خودی خود حرفهای اساسی در جامعه داشته باشد، بلکه در پیوند با علوم دیگری چون روان شناسی، فلسفه، الهیات، علوم سیاسی، تعلیم و تربیت، تاریخ، جامعه شناسی، مدیریت، اقتصاد و... نیز دنیایی بی انتها را فراروی ما میگشاید، ما را بر آن داشت تا به فکر ایجاد فضایی برای تبادل نظر علمی جدی بیفتیم.

قرارمان این است که به در حاشیه رفته ترین مباحث ادبیات فارسی بپردازیم و همگی به یکدیگر جهت رشد و تعالی علمی کمک نماییم.

امید است با عنایت دوستان و استادان گرامی بتوانیم استوارانه در راهی که به سوی رشد علمی گشوده ایم، پیش رویم و یکدیگر را از دیدگاههای سازنده خویش بهره مند نماییم.

*دوستانی و سروران و عالمانی که چه در فضای مجازی و چه به صورت مطالعاتی مایل به همکاری هستند، در بخش نظرات  مربوط به مطالب، تماس با من و شیوه هایی از قبیل ارسال ایمیل به: f.davari.d@gmail.com اطلاع دهند. پیشاپیش تشکر از همکاریتون

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۷