زبان و ادبیات فارسی دیدگاه ها و رویکردها

علمی، ادبی، انتقادی
زبان و ادبیات فارسی دیدگاه ها و رویکردها

جایی برای آشنایی با مباحث علمی ادبیات فارسی و طرح دغدغه ها و دیدگاه های اصلاحی در این زمینه، برای تمامی اهل علم و اندیشه
به تمامی دوستانی که برای مطالعه، همکاری و راهنمایی می آیند، درود می فرستیم

پیوندهای روزانه

۶ مطلب با موضوع «زبان و ادبیات فارسی :: نقد، بحث و گفتگو» ثبت شده است

۲۷
مرداد ۹۴



میراث مکتوب - سعید شفیعیون عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان و از جمله کسانی است که در حوزة ادب صفوی و تاریخ ادبیات و بلاغت و فنون ادبی پژوهش می‌کند. وی در گفت و گو با مرکز پژوهشی میراث مکتوب معتقد است ایرانیان نه تنها در برخی از این علوم مثل عروض و صرف و نحو بنیان ‌ساز بوده ‌اند، بلکه در دانش ‌های بلاغت و فرهنگ ‌نویسی بهترین و پیشرفته‌ ترین آثار را به مدت چندین قرن به جهان اسلام عرضه کرده ‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۷
۰۴
تیر ۹۴

احسان افشاری متولد سال 1365 / کارشناس زبان و ادبیات فارسی / مدرس موسیقی / اولین کتاب وی کتیبه های جیبی سال 90 انتشارات هنر رسانه اردیبهشت / دومین کتابش روزی که دختر کوبلن مرد بهمن 92 انتشارات نصیرا / سومین کتاب وی به نام بیگانه آذر 93 از اتشارات نیماژ منتشر شد

چه استراحت خوبی است در جوار خودم

خودم برای خودم با خودم کنار خودم

همین دقیقه که این شعر را تمام کنم

از این شلوغ ِ شما می روم به غار خودم

اگر مجال دهد روزگار می خواهم

دوباره حافظه باشد در انحصار خودم

به سمت هیچ تنم را اشاعه خواهم داد

به گوش او برسانید رهسپار ِ خودم

چه لذتی است در این صبح سرد پاییزی

کنار پنجره باشم در انتظار خودم

گلی نزد به سرم زندگی اجازه دهید

خودم گلی بگذارم سر مزار خودم

اگر برای تو سخت است نازنین بپذیر

دلم به کار تو باشد سرم بکار خودم

***
چقدر منطبقی با حروف امضایم
چقدر سمت تو مایل شدند پاهایم

چقدر هیچ کسی مثل چشمهای تو نیست
همان دو آبی منجر به خواب دریایم

تمام خاطره را در تو بازمی گردم
و می رسم به شبی پشت بادبانهایم

شبی که نیمه ی پنهان دستهای تو است
شبی که پاشنه اش می کشد به رویایم

بپاش روی لباسم بهارنارنجم
بریز روی کتابم غزلمُربایم

تو مغرضانه ترین شکل دوست داشتنی
که با وجود وجودت هنوز تنهایم
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۷
۱۳
خرداد ۹۴
     نقد شود:

و اینک ابرها آن­قدر سنگین نشسته­ اند که یادشان رفته، برای سبک شدن باید بگریند. ابرهای دلنازک، با نگاهشان همه را می­زدند. گویا بغض­های فروخورده­ شان خفه­ شان کرده بود. دریغ از بارش قطره­ ای مهربانی. بارشی که انتهایش خورشید است.

ابرها! دیگر با ما مهربان نیستید؟ آهای آسمانی­های زمینی، شما را می­گویم: دردتان را می­فهمم! آنقدر منتظر آمدن رحمت الهی ماندید و انقدر در فراقش گریستید که دیگر اشکی ندارید. باریدن شما اما امید وصل یار را دارد یاری که قلم در وصفش توان راه رفتن بر صفحه کاغذ را ندارد.

ابرها! پیام ما را به بهانه دلتنگیهایمان برسانید و بگویید:

جمعه هایمان، دیگر قرار ندارند. دلشان میخواهد جمعه ظهور شوند بارانی بارانی. شاعران هر چه میگردند، برای وصف دلتنگیشان واژه ای نو نمی­یابند. به مولایمان بگویید: مردم شهر انتظار بهار آمدنش را میکشند و از زمسستان طولانی و خشکی که سراسر بوی هجران دارد، خسته اند. ابرها! به منجیمان بگویید: تنهاییم؛ میان غوغای دیوهای اهریمنی، بیا و یاریمان کن.

ببارید ابرها، حتی برای یک لحظه، التماستان می­کنم...

گاهی هوای آینه پر زنـگ می ­شود    وقتی­که پای خندة گل لنگ می­ شود
این عید را بهانة صحبت نمـــوده­ ام    روزم بدون یـــار چه بی­ رنگ می­ شود
   ماندم چگونه داد غزل پا به کوی دل    بی­نام دوست شعر و غزل سنگ می­ شود
بی­ تاب چشــم­ های پر از مهــربانیت    بی­ تو مدام بین خودم جنگ می­ شود
 حـال زمان بدون نگاه تو خـوب نیست    روی بــهار سرد و پر آزنگ می ­شود
   دیگر به ­جز صدای غمت هیچ نشنوم    این سر بدون شوق غزل منگ می­ شود
باید دوبـاره عهــد ببندم برای صبح     تنهـا دلم برای شما تنگ می ­شــود
اللهم عجل لولیک الفرج

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۴
۰۵
فروردين ۹۴


پرونده:علامت سوال.jpg

سلام وقتی میخواستیم برای بلاگ قالب انتخاب کنیم؛ چند قالب کهن هم وجود داشت. یک لحظه فکرمان مشغول شد: "لابد وبلاگی برای زبان و ادبیات فارسی باید قالبی کهن داشته باشد!" بعد تصمیم این شد که از دوستان بپرسیم: رشته زبان و ادبیات فارسی را چگونه باید دید؟؟ علمی که به گذشته تعلق بیشتری دارد و امروزه تحت الشعاع علوم جدید و اکثراً وارداتی، حرف نوی جز تحلیل و شرح آثار پیشینیان ندارد یا نباید به آن نگاهی همچون یک اثر عصر باستان داشت؟ شاید هم قضیه نسبی است؟ فضای فعلی به ما چه می گوید؟ چرا اینگونه است؟ چگونه باید باشد؟ باید چه کرد؟ نظر شما چیست؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۳۱
۰۵
فروردين ۹۴

شاعر کسی است که بفهمد؛ آنچه بقیه از کنار آن ساده میگذرند و بتواند آنچه فهمید را سوار بر الفاظ پر احساس، لطیف، زیبا و آهنگین نماید. گاه به آن چاشنی خیال و تصویرسازی زند و برای اینکه الفاظش منظم شوند، گاه بر آنها لباس وزن بپوشاند. لباسی که شعر را از گزند حوادث و خطرات مصون میدارد. شاعر نفس نمیکشد که زنده بماند بلکه او خود، نفس کشیدن میشود برای تجربه شاعرانگی جدید. بزرگی میگفت: شاعران خُل هستند و من با تمام وجود دیده ام که حق با اوست و شاعر کسی است که هر چه چهارچوب و منطق و عقلانیت است را بهتر از بقیه بفهمد و جزء وجودش کند اما یک دقعه آن عقلانیت را چون لباسی کهنه و کثیف بکند و خودش شود یکتا شناگر اقیانوسی به وسعت "هستی و یا هر مفهومی که میتواند شاعرانه بیان شود"؛ با تمام خُل بازیهایی که او دارد. گویی بر هر چه منطق و دو دوتا چهارتا کردن است خندیده و با اینکه از همه بیشتر میتواند معقول باشد اما جز لگد و پشت پا، چیزی را لایق حواله کردن بر ساحت منطق و چهارچوب عقلانیت نمیداند. او با عقل و منطق دشمنی ندارد اما به دنبال فرامنطق میگردد فرامنطقی که به حق عقلانیت حقیقی هم اوست.

اما غزلسرا جز فراشاعر که میتواند باشد؟ غزلسرا یک غم سبز و یا شاید غمی سرخ دارد. غزلسرایی کار هر شاعری نیست باید دلش شکسته باشد باید چندین و چند بار خواسته باشد و خود را به آب و آتش زده باشد. غزل انسان را دچار میکند و غزلسرا بغضی تا همیشه دارد و همین بغض است که او را به غزل گفتن کشانده است. و من از حال غزلهایی که خودشان راه آمدن و لفظ شدن را می یابند و علیرغم بسیاری از شعرها، سراینده شان را به زحمت نمی اندازند، پی به غزلسرا بودن گوینده میبرم. غزل که قصیده و مثنوی و دوبیتی و... نیست که هر کس گوینده اش شود آن هم برای هر نیتی. غزل صاحبش را می سازد، میسوزاند، رشد میدهد، آرام میکند و... غزل همیشه با صاحبش مهربان است یک ارتباط گرم عاشقانه و دو طرفه.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۸
۰۴
فروردين ۹۴

به نام خداوند جان آفرین      حکیم سخن در زبان آفرین

سلام ضمن آرزوی عنایت حضرت حق:

پیش از این، با طراحی وبلاگ "دانشجویان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان" بر آن شدیم تا با مطرح کردن مباحث علمی و چالشهای رشته زبان و ادبیات فارسی که چندی است همزمان با ظهور علوم دیگر که اساس بین رشته ای دارند، توسط خود اهالی این علم به حاشیه برده شده و راه پیشرفت و نوآوری در آن بسته انگاشته شده است، قدمی در راه تعالی ادبیات فارسی که از ریشه دارترین علوم و پایه اصلی بسیاری از علوم انسانی است، برداریم. اما عدم استقبال دوستان عزیز باعث شد به معنای واقعی به حاشیه روی کار نو در ادبیات را درک کرده و مصداق بارز "یک دست صدا ندارد" را درک کنیم.

این مهم به اضافه کُندی پیشرفت علمی، که نه تنها در این روزگار نیز میتواند به خودی خود حرفهای اساسی در جامعه داشته باشد، بلکه در پیوند با علوم دیگری چون روان شناسی، فلسفه، الهیات، علوم سیاسی، تعلیم و تربیت، تاریخ، جامعه شناسی، مدیریت، اقتصاد و... نیز دنیایی بی انتها را فراروی ما میگشاید، ما را بر آن داشت تا به فکر ایجاد فضایی برای تبادل نظر علمی جدی بیفتیم.

قرارمان این است که به در حاشیه رفته ترین مباحث ادبیات فارسی بپردازیم و همگی به یکدیگر جهت رشد و تعالی علمی کمک نماییم.

امید است با عنایت دوستان و استادان گرامی بتوانیم استوارانه در راهی که به سوی رشد علمی گشوده ایم، پیش رویم و یکدیگر را از دیدگاههای سازنده خویش بهره مند نماییم.

*دوستانی و سروران و عالمانی که چه در فضای مجازی و چه به صورت مطالعاتی مایل به همکاری هستند، در بخش نظرات  مربوط به مطالب، تماس با من و شیوه هایی از قبیل ارسال ایمیل به: f.davari.d@gmail.com اطلاع دهند. پیشاپیش تشکر از همکاریتون

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۷