زبان و ادبیات فارسی دیدگاه ها و رویکردها

علمی، ادبی، انتقادی
زبان و ادبیات فارسی دیدگاه ها و رویکردها

جایی برای آشنایی با مباحث علمی ادبیات فارسی و طرح دغدغه ها و دیدگاه های اصلاحی در این زمینه، برای تمامی اهل علم و اندیشه
به تمامی دوستانی که برای مطالعه، همکاری و راهنمایی می آیند، درود می فرستیم

پیوندهای روزانه
۰۷
خرداد ۹۴
به نام خداوند نان آفرین 
و دندان و نان توأمان آفرین

خداوند اقشار شاسّی بلند!
و بیچاره‌ها را ژیان آفرین

از این خاک سهمی به ما داده است
خداوند آبونمان آفرین

خداوند لبخند و شوخی و طنز
خداوند شیرین بیان آفرین

نوابخش موسیقی سنّتی
سراج، افتخاری، بنان آفرین

حسین علیزاده و ذوالفنون
و کامبیز روشن روان آفرین

و خواننده‌ی آن‌ور آب را
به اصرار نسل جوان آفرین

برای بز و گوسفندان، شبان
برای شتر، ساربان آفرین

برای بشر، سازمان ملل
رییسی چو کوفی عنان آفرین

خداوند ژول ورن، کافکا، چخوف
فهمیه رحیمی... رمان آفرین!

نبوده بغیر از نویسنده‌ها
برای کسی داستان آفرین

و شاعر هم البته شاعر شده
به لطف خدای دخان آفرین

نه! البته سعدی نبود اهل دود
لذا با چه شد بوستان آفرین؟!

خداوند همسر دِهِ مهربان
برای سمن، ارغوان، آفرین

چرا کاکتوسش رسیده به من
خداوند سرو چمان آفرین؟

چه زخمی از این بدتر آیا بُوَد
که زخمت زند پانسمان آفرین؟

فلان طرح ناقص شده افتتاح
به نام خدای روبان آفرین

خدایی که در سایه‌اش می‌شوند
همه دین‌فروشان دکان آفرین

علی رغم تحریم‌های شدید  
خدا می‌شود راندمان آفرین

سر کوچه‌ای گوجه‌ها را گران
سر کوچه‌ای رایگان آفرین

و تحت فشار تورّم مرا
بسی قابل زایمان آفرین

برای سفرهای استانیِ 
فلان شخص هم ارمغان آفرین

برای مدیران این مملکت
مدیریتی بی‌کران آفرین

و عمری زیاد و دراز و طویل
بلاانقضا، جاوادن آفرین

::

چه سرویس‌ها شد در این زندگی
دهانم! خدای دهان آفرین

اگر زهر شرط است ما خورده‌ایم
به جان تو ای استکان آفرین

ولی باز با این تفاسیر شکر...
تشکّر خداوند جان آفرین

هزار آفرین! صد هزار آفرین!
همین‌طور، هی همچنان آفرین!

{رضا احسان‌پور}

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۷

نظرات  (۴)

۰۹ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۹ فاطمه داوری
جانا سخن از زبان ما میگویی...
۱۰ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۷ فاطمه داوری
امروز بعد از ظهر که برگشتم دانشکده، یکی از بچه های همکلاسی، با حس افسردگی، داشت از پله ها میومد پایین که بره خوابگاه وسایلش رو برداره و بره ترمینال صفه و از اونجا خونه. وقتی گفت حس جالبی نداره یاد افسردگی بعد از فارغ التحصیلی خودم افتادم. یاد عکسای غمگینی که از درختای شکسته روبروی دانشکده گرفتم و مقایسه حسم با حس یکی از بچه ها که همزمان با من فارغ التحصیل شده بود اما عکسای قشنک میگرفت. اندازه ناراحتی همون روز فارغ التحصیلی و بغضها و گریه هام، حس امروزش رو درک کردم.
سلام، شعر خوبیه، ممنون. و واقعا شکر...

سلام رؤیا جان
امروز اصلاً به بخش مدیریت دسترسی ندارم ببخشید
ممنونم که همکاری میکنی دوست خوبم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی