احسان افشاری متولد سال 1365 / کارشناس زبان و ادبیات فارسی / مدرس موسیقی / اولین کتاب وی کتیبه های جیبی سال 90 انتشارات هنر رسانه اردیبهشت / دومین کتابش روزی که دختر کوبلن مرد بهمن 92 انتشارات نصیرا / سومین کتاب وی به نام بیگانه آذر 93 از اتشارات نیماژ منتشر شد
چه استراحت خوبی است در جوار خودم
خودم برای خودم با خودم کنار خودم
همین دقیقه که این شعر را تمام کنم
از این شلوغ ِ شما می روم به غار خودم
اگر مجال دهد روزگار می خواهم
دوباره حافظه باشد در انحصار خودم
به سمت هیچ تنم را اشاعه خواهم داد
به گوش او برسانید رهسپار ِ خودم
چه لذتی است در این صبح سرد پاییزی
کنار پنجره باشم در انتظار خودم
گلی نزد به سرم زندگی اجازه دهید
خودم گلی بگذارم سر مزار خودم
اگر برای تو سخت است نازنین بپذیر
دلم به کار تو باشد سرم بکار خودم
***چقدر منطبقی با حروف امضایم
چقدر سمت تو مایل شدند پاهایم
چقدر هیچ کسی مثل چشمهای تو نیست
همان دو آبی منجر به خواب دریایم
تمام خاطره را در تو بازمی گردم
و می رسم به شبی پشت بادبانهایم
شبی که نیمه ی پنهان دستهای تو است
شبی که پاشنه اش می کشد به رویایم
بپاش روی لباسم بهارنارنجم
بریز روی کتابم غزلمُربایم
تو مغرضانه ترین شکل دوست داشتنی
که با وجود وجودت هنوز تنهایم